عکاس های دل شکسته !
بسم الله الرحمن الرحیم
این روز ها اغلب آدمهایی که در اطرافمان میبینیم , یا دوربین به دست هستند و یا گوشی بدست ...
گوشی ای که می شود همان دوربین , فقط قابل حمل تر و اجتماعی تر !
شده است بار ها در اطرافمان , وقتی با دوستان و ... جایی رفته ایم بگوییم : چقدر عکس می گیری ؟! بسه دیگه !! خودت لذت ببر...
اما هیچ کداممان درک نکردیم که عکاس ها قشر متفاوتی از جامعه هستند
حتی ما تعریف درستی از عکاسی نمی دانیم و از عکاس !
ما نمی دانیم حتی پیرمردی که کنج خانه ی سالمندان به گنجشکی خیره شده نیز یک عکاس است !
بی دوربین ...
بی گوشی ...
فقط با دلی آکنده از غم
سرشار از اندوه ...
اصلا میدانی چیست ؟!
عکاس ها غمگین ترین انسان های روی زمینند ...
آنقدر غمگین که می خواهند لحظه هاشان را در حصار پیکسل و فوتون و ... محصور کنند تا مبادا در بروند ...
همه اش در واهمه اند ,
در ترسند
در گمان
که نکند روزی را که خوب بود ,
در میان این همه اندوه , گم کنم ...
آنان به دنبال بهانه ای برای خوب بودند
عکاس ها ...
عکاس ها غمگینند ...
آنقدر تنها که حتی از یک نیمکت خالی هم عکس می گیرند و نگهش می دارند ...
و هیچ کس نمیداند وقتی به آن عکس برمیگردند , چه در دلشان می گذرد ..
یاد چه می افتند ...
اصلا می دانی چیست ؟!
می شود عکس را سوزاند ,
پاره کرد
دوربین را شکست
اما عکاس با هر باری که دکمه ی دوربینش را فشار می دهد ,
قطعه ای از قلبش را جا می گذارد
حتی اگر آلزایمر بگیرد
روزی که بدان نیمکت برسد
حتی اگر دیگر نیمکتی نباشد
بید مجنون خشکیده و خمیده باشد
و یک کویر خشک ...
خواهد فهمید ,
چیزی درونش خواهد تپید
که یک چیزی
همین حوالی
گم شده
یکجور دلتنگی مبهم
می دانی ...
آنهایی که گالری گوشی شان همدم تنهایی و لحظه های انتظارشان است ,
خاطراتی داشتند که حالا کوچکترین فرصتی
...
اصلا می دانی ؟!
در ادبیات تلمیح را می شناسی ؟!
در لغت یعنی گوشه ی چشم
این عکس ها همه تلمیحند
همه گوشه چشمی
اشاره ی کوچکی
به بزرگترین و ویرانگر ترین خاطرات ....
حالا ؛
می شود بگویی سیب .. ؟!
____
+چرت نوشته ( استفاده با ذکر نام گل نرگس )
+ عکس : گل نرگس
کلمات کلیدی :